قطعی اینترنت در افغانستان، خروج کامیون‌ها از مرز دوغارون را دچار اخلال کرد قطع کامل اینترنت در افغانستان تا اطلاع ثانوی ادامه دارد | پرواز‌ها لغو و دوربین‌های امنیتی خاموش شد افغانستان، محور دیدار نماینده ویژه پاکستان در امور افغانستان با مقامات ایرانی تلاش برای ریشه‌کن کردن | واکسیناسیون فلج کودکان در چهار ولایت افغانستان آغاز شد سخنگوی صنعت آب ایران: طالبان در رابطه با حقابه خوب حرف می‌زند، اما به حرف‌هایش عمل نمی‌کند دُرّ دریای دَری در تور بیگانگان | نگاهی به موقعیت زبان فارسی در یک دهه اخیر در افغانستان غول‌های فوتسال آسیا در کیش | افغانستان قدرتمند در کافا به میدان می‌رود ابراز نگرانی طالبان از تاثیر تحریم‌های تازه سازمان ملل علیه ایران بر اقتصاد افغانستان طالبان از مخالفت ایران با استقرار پایگاه‌های نظامی خارجی در افغانستان استقبال کرد رئیس شورای امنیت کشور: در بحث اتباع بخش زیادی از اخباری که منتشر می‌شد، غیرواقعی بود + فیلم قیمت امروز پول افغانی (یکشنبه ششم مهرماه ۱۴۰۴) فیلم، آهنگ و وضعیت آب‌وهوا، ۳ جست‌وجوی پرشمار افغانستانی‌ها در گوگل رئیس پلیس مهاجرت فراجا: زین پس تنها به دارندگان گذرنامه خدمات ارائه می‌دهیم ابراز نگرانی سرپرست نمایندگی افغانستان در سازمان ملل نسبت به نقض گسترده حقوق بشر در این کشور نگاهی به نشست مشترک وزرای خارجه ایران، روسیه، چین و پاکستان با موضوع افغانستان + متن کامل بیانیه ساماندهی مهاجران محور دیدار سرکنسول افغانستان در مشهد با مدیرکل اتباع آغاز اردوی آمادگی تیم ملی فوتسال زیر ۱۷ سال افغانستان در تهران قیمت امروز پول افغانی (پنجشنبه سوم مهرماه ۱۴۰۴) صعود با اقتدار تیم ملی فوتسال افغانستان به جام ملت‌های فوتسال آسیا ۲۰۲۶ خلاصه بازی تیم‌های ملی فوتسال افغانستان و میانمار مقدماتی جام ملت‌های آسیا (۲ مهرماه ۱۴۰۴) + فیلم عکس‌هایی از دیدارهای تیم ملی فوتسال افغانستان در مقابل مالدیو و میانمار
سرخط خبرها

داستان دست ها

  • کد خبر: ۳۴۲۳۳
  • ۲۳ تير ۱۳۹۹ - ۱۸:۲۴
داستان دست ها
زینب بیات- فعال فرهنگی

وقتی به دست هایش نگاه می کند، دست هایش زبان باز می کنند و خاطره می گویند و او را می برند به روزها و سال هایی که داستانی شروع شد به نام مهاجرت، داستانی که فصل های آن با رنج و سختی ورق می خورد، دست هایی که پسته شکسته، دست هایی که گلدوزی کرده، خیاطی کرده و حتی خشت ساخته و آجر بالا انداخته و زخم برداشته اما صبوری کرده است. این قصه یک فصل درخشان هم دارد و آن این است که او هم زمان قلم و کتاب را به زمین نگذاشته. چه شب های دراز که بیدار مانده و درس خوانده و چه روزهای طولانی که کار کرده. این قصه دختران مهاجر است، دخترانی از سرزمینی ایستاده و صبور، از افغانستان.

لایه های درونی زندگی شان را که می کاوی، تازه می فهمی که قصه تنها این نبوده. بستر جامعه شرقی و ساختار سنتی خانواده های افغانستانی هم برای اینکه او درس بخواند و به ساده ترین آرمان ها و آرزوهایش برسد، خیلی وقت ها روی خوش نشان نداده و راه دختر افغانستانی را سد کرده است.

خدیجه هم زمان که پسته می شکند و کمک خرج خانواده است، کتاب های کلاس دهم را می خواند تا متفرقه امتحان بدهد و بتواند کم کم دیپلم بگیرد. شکیلا، دخترک خردسالش، را تر و خشک می کند. هم برای تأمین هزینه های دانشگاه خیاطی می کند و هم در رشته حقوق در دانشگاه درس می خواند و هم نگران نارضایتی و اشکال تراشی های همسرش است.

عزیزه با چالش دیگری رو به روست. کمک خرج خانواده است. درس هم می خواند. پدر حوزه اختیارات خویش را حفظ کرده و او را در برابر ازدواج اجباری و از پیش تعیین شده قرار داده. پدر به کسی قولش را داده اما عزیزه تصمیم گرفته این سنت نادرست را بشکند، هرچند به قیمت شکستن خودش تمام شود و خشونت خانگی را با تمام وجود تجربه کند.

نوریه اما همسرش فوت کرده و خودش مانده است و چند تا طفل قد و نیم قد. فرزندانش مدارک شناسایی ندارند. او نگران نان شب و درس و آموزش و رخت و لباس و آسایش و آرامش امروز و فردای فرزندانش است. در کنار آن، گاهی بعضی نگاه های سنتی جامعه و بعضی حرف ها او را آزار می دهد و تا مغز استخوانش نفوذ می کند.

به فصل دیگری از داستان مهاجرت می رسی که این بار با زندگی زنان ایرانی پیوند خورده، زنانی که دل به مرد افغانستانی سپرده اند و به قول معروف، با اتباع خارجی ازدواج کرده اند، البته اگر بتوان یک هم زبان افغانستانی را «اتباع خارجی» نامید.

فرزندان آن ها همچنان بیگانه تلقی می شوند، نه خودی. برخی مسئولان ایرانی آن ها را متعلق به این آب و خاک نمی دانند و از گرفتن دست های آن ها به صمیمیت و مهربانی خود داری کرده اند. آن ها همچنان تا امروز از اعطای شناسنامه محروم مانده اند. هرچند قانون اعطای تابعیت با کش و قوس بسیار به تصویب رسید، تا مرحله اجرایی شدن، هنوز معلوم نیست چه مدت دیگر فرزندان مادران ایرانی باید بلاتکلیفی را تجربه کنند و عمرشان در حس تلخ انتظار و پذیرفته نشدن در سرزمین مادری شان تلف شود.

به نظر می رسد فصل های داستان زنان چه مهاجر چه غیرمهاجر بی انتهاست و این کتاب پایان باز است، کتابی که خواندنی است. تلخ است اما فصل های درخشانی از ایستادگی و مقاومت و صبوری زنان را در دل خود جای داده است.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->